معنی واژه، کلمه

لغت نامه دهخدا

واژه

واژه. [ژَ / ژِ] (اِ) به لغت زند و پازند به معنی کلمه باشد که لفظ است و آن از دو حرف یا بیشتر مرکب میشود. (ازبرهان). واژه کلمه را گویند. (رشیدی). پهلوی: واچک (قول و کلام)، مرکب از واچ و واچکیه (شرح و بیان)، از ریشه ٔ اوستائی وچ (گفتن). سانسکریت نیز: واچ (سخن گفتن). در لهجه ٔ زرتشتیان نیز: واجه، (کلمه). در «آهار» جزو رودبار لواسان «سرواژه » به معنی صحبت کردن در خواب استعمال میشود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). به معنی کلمه باشد و سخنی است که از سه حرف یا بیشتر ساخته شده باشد. (ازآنندراج). کلمه. (انجمن آرا). و رجوع به واج شود.


کلمه

کلمه. [ک ُ م ِ] (اِ) رجوع به کله مه (نوعی ماهی) شود.

فارسی به عربی

واژه

کلمه


کلمه

فعل، کلمه

مترادف و متضاد زبان فارسی

واژه

کلمه، لغت، لفظ


کلمه

لغت، لفظ، نام، واژه، سخن، کلام، گفتار، امر، فعل

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمه

واژه

کلمات بیگانه به فارسی

کلمه

واژه

فرهنگ معین

واژه

(ژِ) [په.] (اِ.) لغت، کلمه.

فرهنگ عمید

واژه

لغت، کلمه،

فرهنگ فارسی هوشیار

واژه

کلمه، لغت

فرهنگ پهلوی

واژه

کلمه، لغت

معادل ابجد

واژه، کلمه

1107

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری